تاريخچه کارآفرینیاگر چه شروع کارآفرینی به سالهاي قبل از قرون وسطي برمي گردد ولي در قرون وسطي به کساني که مسئول اجراي کارهاي عمراني بزرگ بودند، کارآفرين ميگفتند، در قرن هفدهم کارآفرين به کسي اطلاق ميشد که بهمنظور عرضه خدمات يا تهيه محصولات با دولت قرارداد ميبست (عبدلی، ۱۳۹۶، ۸).ريچارد کانتيلون در سال ۱۷۳۰ يکي از نخستين نظريهها را در مورد کارآفرینی عرضه کرد و به همين دليل برخي او را بنيان گذار اين واژه ميدانند او کارآفرين را فردي ميدانست که اهل ريسک باشد و بنا به مشاهداتش ريسک شامل حال بازرگانان، کشاورزان، صنعتگران و ساير مالکان ميشد که به قيمت معلوم ميخريدند و به قيمت نامعلوم میفروختند و از اين رو در معرض خطر بودند (ارکنا و همکاران، ۲۰۱۴، ۱۳۱).در قرن هيجدهم به دنبال صنعتي شدن جوامع بين صاحب سرمايه و فردي که به سرمايه نياز دارد تفاوت گذاشته شد. در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم بين مديران و کارآفرینان تمايزي قائل نبودند. در اواسط قرن بيستم کارآفرين نوآور پايه ريزي شد در اين دوران بين مدير و کارآفرين تمايز ايجاد شد. در اين دوران شومپيتر(۱۹۳۴) استاد دانشگاه هاروارد نقش مديران و افرادي که کسب و کار ايجاد مينمايند را از کارآفرين جدا نمود. بهزعم وي هرکدام از فعالیتهای زير کارآفرینی است: ارائه کالايي جديد؛ ارائه روشي در فرآيند توليد جديد؛ گشايشي بازاري تازه؛ يافتن منابع جديد و ايجاد هر گونه تشکيلات جديد در صنعت(هيسريچ و پيترز،۱۳۸۳).از اين زمان تاکنون پژوهشهای مختلف در زمينه کارآفرینی ادامه يافته است. دراکر کارآفرين را فردي ميدانست که فرصتها را به حداکثر ميرساند. در سال ۱۹۷۰ کالينز و مور بين کارآفرینان مستقل و اداري ت, ...ادامه مطلب